دلم خاک تو شد گو باش من خون می خورم باری


دلم خاک تو شد گو باش من خون می خورم باری

دلم خاک تو شد گو باش من خون می خورم باری


دلم خاک تو شد گو باش من خون می خورم باری

دلم خاک تو شد گو باش من خون می خورم باری


دلم خاک تو شد گو باش من خون می خورم باری

ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری
ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری
ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری
ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری
ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری
ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری
مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل
مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل
مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل
مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل
مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل
مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری
مرا گر خال گندم گونت جوجو می کند گو کن
مرا گر خال گندم گونت جوجو می کند گو کن
مرا گر خال گندم گونت جوجو می کند گو کن
مرا گر خال گندم گونت جوجو می کند گو کن
مرا گر خال گندم گونت جوجو می کند گو کن
مرا گر خال گندم گونت جوجو می کند گو کن
من آن جو سنگ خالت را به صد جان می خرم باری
من آن جو سنگ خالت را به صد جان می خرم باری
من آن جو سنگ خالت را به صد جان می خرم باری
من آن جو سنگ خالت را به صد جان می خرم باری
من آن جو سنگ خالت را به صد جان می خرم باری
من آن جو سنگ خالت را به صد جان می خرم باری
مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را
مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را
مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را
مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را
مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را
مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را
که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری
که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری
که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری
که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری
که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری
که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری
مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته
مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته
مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته
مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته
مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته
مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته
چه شب ها زنده می دارم چه تب ها می برم باری
چه شب ها زنده می دارم چه تب ها می برم باری
چه شب ها زنده می دارم چه تب ها می برم باری
چه شب ها زنده می دارم چه تب ها می برم باری
چه شب ها زنده می دارم چه تب ها می برم باری
چه شب ها زنده می دارم چه تب ها می برم باری
چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور
چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور
چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور
چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور
چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور
چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور
چه جای دشمن است ای دوست خود را می خورم باری
چه جای دشمن است ای دوست خود را می خورم باری
چه جای دشمن است ای دوست خود را می خورم باری
چه جای دشمن است ای دوست خود را می خورم باری
چه جای دشمن است ای دوست خود را می خورم باری
چه جای دشمن است ای دوست خود را می خورم باری
دلم گر باز می ندهی دل دیگر به وامم ده
دلم گر باز می ندهی دل دیگر به وامم ده
دلم گر باز می ندهی دل دیگر به وامم ده
دلم گر باز می ندهی دل دیگر به وامم ده
دلم گر باز می ندهی دل دیگر به وامم ده
دلم گر باز می ندهی دل دیگر به وامم ده
که بر خاک عراق این بار بی دل نگذرم باری
که بر خاک عراق این بار بی دل نگذرم باری
که بر خاک عراق این بار بی دل نگذرم باری
که بر خاک عراق این بار بی دل نگذرم باری
که بر خاک عراق این بار بی دل نگذرم باری
که بر خاک عراق این بار بی دل نگذرم باری
جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش
جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش
جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش
جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش
جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش
جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش
جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری
جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری
جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری
جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری
جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری
جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری
به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان
به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان
به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان
به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان
به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان
به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان
گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری
گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری
گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری
گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری
گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری
گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری